پرخاشگری در کودکان می‌تواند اشکال مختلفی داشته باشد شامل عصبانیت‌های همراه با داد و فریاد، ضربه زدن، لگد زدن، گاز‌ گرفتن، صدمه زدن به وسایل منزل، قلدری، فحاشی، تلاش برای کنترل دیگران از طریق تهدید یا خشونت. اما واقعا چه چیزی بچه‌ها را تا این حد پرخاشگر می‌کند؟

در برخی موارد، بچه‌ها به دلیل درماندگی در حل مسائلی که ذهنشان را درگیر کرده پرخاشگر می‌شوند. آن‌ها هنوز یاد نگرفته‌اند که چگونه هیجانات احساسی خود را کنترل کنند یا درگیری‌ها را به روشی قابل قبول حل کنند.

در موارد دیگر، کودکان ممکن است با مشکلات خاصی دست و پنجه نرم کنند مانند اتفاقات ناگوار، شرایط استرس‌زا، مشکلات عاطفی نظیر کمبود توجه و در مواردی اوتیسم یا بیش فعالی. با این حال، در همه موارد، حتی در مواردی که کودکان با اختلالات رفتاری جدی تشخیص داده شده اند، بزرگسالان می‌توانند در اصلاح و درمان کودکشان به شدت تأثیر گذار باشند.

در اکثریت موارد کودکان معمولا ذاتا پرخاشگر نیستند و با ژنی به دنیا نمی‌آیند که آنها را وادار کند با خشونت به محیط اطراف پاسخ دهند. همه کودکان توانایی رفتار پرخاشگرانه را دارند اما این که چنین واکنشی بروز دهند یا نه بستگی به درک آنها از محیط پیرامونشان دارد. به اینکه آیا محیط اطرافشان به آنها احساس ناامنی القا می‌کند یا خیر.

تمایلات پرخاشگرانه شامل فشارها، تهدیدها و فرصت‌ها توسط شرایط محیطی شکل می گیرد، پس با تغییر این شرایط، می‌توانیم رفتار کودک را بهبود ببخشیم. اما این لزوما به این معنی نیست که اگر فرزندتان رفتار غیرقابل قبولی دارد، تقصیر شماست. عوامل ژنتیکی برخی از کودکان را در معرض خطر بالاتری برای چنین مشکلاتی قرار می‌دهد (Luningham et al 2020) و در بسیاری از موارد پرخاشگری در کودکان به خاطر عوامل محیطی بیرون از خانه است. برای مثال همبازی‌هایشان در مهد‌‌ کودک یا مدرسه، معلمان و مربیان، رسانه‌ها و عوامل فرهنگی همگی در ایجاد شرایط تنش‌زا برای کودک نقش بسزایی دارند.

اما صرف نظر از هر عاملی که کودک را در معرض خطر قرار داده است، اصلاح آن امکانپذیر است پس ناامید نشوید.

مطالعات نشان می‌دهد که کودکان پرخاشگر زمانی که والدینشان آموزش عملی و مشاوره تخصصی دریافت می‌کنند، مسیر رفتاری خود را تغییر می‌دهند و از پرخاشگری دست می‌کشند.(فورلونگ و همکاران 2013؛ پیکرو و همکاران 2009؛ شلبی و شاو 2015؛ والر و همکاران 2013؛ مااسکانت و همکاران 2017؛ اسکرول و همکاران 2017)

آموزش‌های والدین در شکل‌گیری رفتار کودک تاثیر به سزایی دارند زیرا والدین تکنیک‌های خاصی را برای مقابله با پرخاشگری می‌آموزند و مهم‌تر از آن والدین یاد می‌گیرند که دیدگاه خود را تغییر دهند.

مبارزه با مشکلات رفتاری کودک استرس زا و تضعیف کننده است. قدرت تحمل و آستانه صبر، حس خوش‌‌بینی، و حسن نیت شما را از بین می‌برد. این می‌تواند رابطه والد-کودک را به شیوه ای مخرب بازتعریف کند و شما را ترغیب کند که در مورد فرزندتان به گونه ای فکر کنید که از اصلاح کودکتان نا‌امید شوید. این نوع تفکر باعث ازبین رفتن انگیزه در شما می‌شود و طبیعتا انرژی کافی برای اصلاح کودک صرف نمی‌کنید و اینگونه است که افکار منفی شما مشکلات رفتاری کودک را بدتر می‌کند.

این افکار سمی را با افکار مثبت، سازنده و امیدوارانه جایگزین کنید و در این صورت است که می‌توانید رفتار بد را قبل از وقوع آن متوقف کنید. (دیتمن و همکاران 2016؛ فورلونگ و همکاران 2013؛ شلبی و شاو 2014)

بنابراین در هر شرایطی ما باید در درون باور داشته باشیم که با ابزارهای مناسب، می‌توانیم اوضاع را تغییر دهیم.

در اینجا نکات مبتنی بر شواهد برای مقابله با پرخاشگری در کودکان در دو بخش ارائه شده است. بخش اول مربوط به تنظیم دیدگاه شما به عنوان والدین است وقسمت دوم نکات عملی برای کمک به کودکان برای غلبه بر تکانه‌های پرخاشگرانه خود را ارائه می‌دهد.

نکاتی برای حفظ اعتماد به نفس و برنامه ریزی برای اصلاح کودک:

  • مسئله پرخاشگری کودکتان را شخصی برداشت نکنید.

هنگامی که فرزند شما به حرفتان توجهی نمی‌کند یا به راحتی به شما بی‌احترامی می‌کند احتمال دارد مسئل را شخصی برداشت کنید و فکر کنید که این کودک با شما مشکل دارد و هدفش ناراحت کردن شماست. اما حقیقت این است که کودک حتی احساسات خودش را نیز به درستی نمی‌شناسد چه برسد به اینکه بداند رفتارش در شما چه احساسی ایجاد خواهد کرد. حتی اگر سن کودک بیشتر باشد و احساسات را بشناسد باز هم رفتار پرخاشگرانه اش می‌تواند ناشی از ناتوانی او در کنترل احساساتش باشد نه بدخواهی و خصومت با شما.
مشکل اینجاست که تحقیقات نشان داده است که نسبت دادن رفتار دشمنانه به کودک در جایی که واقعا چنین قصدی وجود نداشته است می‌تواند در نهایت به ایجاد خصومت تبدیل شود. افرادی که همیشه بدترین حالت را در نظر می‌گیرند می‌توانند رفتار منفی دیگران به خصوص کودکان را تحریک کنند و در نهایت مشکلی که تلاش می‌کردند حل کنند را وخیم‌تر کنند.

در یک مطالعه، مادرانی که به کودک خود رفتارهایی با نیت بد نسبت می‌دادند، بعد از گذشت 3 سال بیشتر احتمال داشت که فرزندانی با مشکلات رفتاری پرخاشگرانه داشته باشند. این ارتباط بین باورهای مادرانه و پرخاشگری در کودکان حتی پس از اینکه محققان مشکلات قبلی کودک را بررسی کردند همچنان قابل توجه بود. (هیلی و همکاران 2015).

به خودتان یادآوری کنید که رفتار کودکتان را شخصی برداشت نکنید. این نه تنها برای خلق و خوی شما خوب است بلکه برای رابطه شما و نیز برای رشد طولانی مدت فرزندتان بسیار مفید است.


2. انتظارات واقع بینانه‌ای در مورد توانایی فرزندتان در پیروی از قوانین و انطباق با درخواست‌ها داشته باشید.

کودکان خردسال دامنه توجه کوتاه‌تری دارند و به راحتی حواسشان پرت می‌شود. آنها زمان بیشتری را برای پردازش دستورالعمل‌های شفاهی صرف می‌کنند. در مورد کودکان تعداد چیزهایی که می‌توانند در هر لحظه در ذهن داشته باشند بسیار محدودتر است.

یادگیری اطلاعات جدید و انطباق با تغییر قوانین یا رویه ممکن است بیشتر از آنچه تصور می‌کنید طول بکشد. (لی و همکاران 2015) کودکان خردسال نسبت به بچه‌های بزرگتر به تمرین بیشتری نیاز دارند و بچه‌های بزرگتر نسبت به بزرگسالان به تمرین بیشتری نیاز دارند. (ییم و همکاران 2013)

بنابراین زمانی که دستورالعمل‌ها را صادر می‌کنیم، نباید انتظار داشته باشیم که کودکان خردسال  به سرعت و کارآمد پاسخ دهند. آنها با سرعت کمتری کار می‌کنند و انتقال از یک فعالیت به فعالیت دیگر برایشان سخت‌تر است. آنها به ما نیاز دارند که مسیرهای واضح و ساده را به آنها ارائه دهیم و سپس زمان اضافی لازم برای تعویض دنده را به آنها بدهیم.

کودکان بزرگتر می‌توانند پیچیدگی و سرعت بیشتری را تحمل کنند، اما گستره توجه، ظرفیت حافظه، کنترل واکنش‌ها و مهارت‌های سازگاری با شرایط در آنها هنوز در حال رشد است.

با تنظیم سرعت و توانایی‌های فرزندتان - و یادآوری‌های صبورانه و آرام - کار را به شکلی تغییر می‌دهید که او تجهیزاتی برای حل کردن مسئله دارد و فرزند شما پاداش‌های اجتماعی و عاطفی را برای همکاری تجربه خواهد کرد- تجربه ای حیاتی برای رشد بلندمدت او. شما زمان بیشتری سرمایه گذاری می‌کنید، اما این سرمایه گذاری است که نتیجه خواهد داد.